هدف اصلی پیام خداوند به بشریت دستیابی به عدالت به نحوی کاملاً منصفانه است. این عدالت، که بنیان اسلام است، حاصل نمیگردد مگر اینکه حقوق بشر برای همه افراد و گروهها در دولت اسلامی لحاظ گردد. اعضای چنین دولتی باید آزاد باشند خود حاکمان عادل را برگزینند، بر اعمال قدرت آنها نظارت داشته باشند و قاطعانه در مقابل هر گونه بیعدالتی از جانب آنها بایستند. عمدهترین حقوق بشر عبارت هستند از حق برخورداری از عقیده، بیان عقیده و تشکیل اجتماعات برای دفاع از عقاید گروهی خود.
حق بیان و دسترسی به اطلاعات را نمیتوان از حق اندیشه و عقیده منفک نمود. ظرفیتهای فکری و زبانی تمایزبخش انسان است، و لذا حق پرورش و بیان ایدهها مظهر تجلی گوهری شایستگیهای انسان و تهفههای خداوند است. بنابراین حق بیان و برخورداری از اطلاعات باید توسط تمامی کسانی که انسان را محترم میشمرند یا سپاسگزار خداوند هستند تامین گردد. در واقع اگر به کسی حق تفکر و داشتن عقیده اعطا شود اما بدون امکان ارتباط با دیگران یا مبادله دیدگاهها، در عمل آزادی اندیشه و عقیده او محدود شده است. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، فعالیت فکری واقعی که در آن یک متفکر بیش از یک چشمانداز راجع به یک ایده خاص داشته و به قوت و ضعف آن پی ببرد، به طور منفرد یا در کنج عزلت امکان تحقق نمییابد. بعلاوه شرط اساسی آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات این است که به دیدگاههای متفاوت بسط یابد، در غیر این صورت صرفاً تحمیل ایدهها و شوستشوی مغزی است.
بسیاری از اسناد ملی و بینالمللی حقوق بشر، این واقعیت را تصدیق مینمایند که آزادی اندیشه و آزادی بیان توامند. اعلامیه جهانی حقوق بشر که مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۴۸ آن را منتشر کرد در دو بند متوالی (۱۸ و ۱۹) به هر دوی این آزادیها پرداخته است.
قرآن بارها بر آزادی اندیشه و عقیده تاکید ورزیده است از جمله این نکته که: «در کار دین جای اجبار نیست» (سوره بقره آیه ۲۵۶)، «و اگر خدای تو میخواست اهل زمین همه یکسره ایمان میآوردند، تو کی توانی تا به جبر و اکراه همه را مومن و خداپرست گردانی» (سوره یونس آیه ۹۹)، «نوح به قومش گفت که شما چه میگویید هرگاه ببینید که مرا دلیل روشن و رحمت مخصوص از جانب پروردگار عطا شده باز هم حقیقت حال بر شما پوشیده خواهد ماند آیا من به رحمت و سعادت شما را اجبار کنم در حالی که شما از آن اکراه دارید» (سوره هود آیه ۲۸)، «وای پیامبر متذکر ساز که وظیفه پیامبری تو غیر از این نیست، و تو بر آنها سیطره نداری». (سوره غاشیه آیات ۲۱ و ۲۲)
تا هنگامی که آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات نیک داشته میشود دیدگاههای مختلف باید بیان و محترم شمرده شوند. قرآن در سوره نحل آیه ۲۵ در این باره میگوید: «خلق را به حکمت و برهان و موعظۀ نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین طریق (و به نحوی متقاعدکننده) مناظره کن».
قرآن بارها استدلالهای ملحدان و مشرکان را مطرح میسازد و به طور واقعبینانه به آنها پاسخ میگوید تا به مسلمانان بیاموزد چگونه آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات باید حفظ شود تا یک چنین گفتگویی ثمربخش گردد. از نظر اسلام آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات یکی از حقوق بنیادی انسان است. اسلام دروغپراکنی و دادن اطلاعات نادرست، همچنین بیتفاوتی و بیمیلی در زمانی که حقیقت باید آشکار گردد را تقبیح میکند. قرآن در این باره میفرماید «حق را به باطل مپوشانید تا حقیقت را پنهان سازید و حال آنکه به حقانیت آن واقفید». (سوره بقره آیه ۴۲)
انسان آگاه و مومن به خداوند همواره باید حافظ و مدافع حق و و عدالت باشد: «ای اهل ایمان نگهدار عدالت باشید و برای خدا گواهی دهید هر چند بر ضرر خود یا پدر و مادر و خویشان شما باشد...» (سوره نساء آیه ۱۳۵)، «... در راه خدا پایدار و استوار بوده و شما گواه عدالت و راستی باشید و البته شما را نباید عداوت بر آن بدارد که از طریق عدل بیرون روید...». (سوره مائده آیه ۸)
در اختیار گذاشتن اطلاعات نادرست و غلط راجع به یک واقعه که انسان شاهد آن بوده (سوره حج آیه ۳۰، سوره فرقان آیه ۴ و ۷۲، سوره مجادله آیه ۲) و نیز خودداری از ارائه واقعیتهایی که انسان از آنها باخبر است (سوره بقره آیه ۱۴۶ و ۲۸۳، سوره آلعمران آیه ۷۱ و ۱۶۷) گناهانی کبیره محسوب میشوند که باید از آنها پرهیز و به هر طریق ممکن جلویشان را گرفت.
تعالیم پیام الهی باید به اطلاع مردم رسیده و نباید کتمان گردند حتی هنگامی که این پیام حزب یا مقام متنفذی را مورد نقد یا نکوهش قرار میدهد. (سوره بقره آیه ۱۵۹) جالب این است که واژه عربی کافر و ریشه آن کَفَرَ در اصل به معنی «کتمان کردن یا مخفی کردن» است. (راجع به این واژه نگاه کنید به یک فرهنگ عربی مطول نظیر لسان العرب و قرآن آیه ۳۵ سوره انعام، آیه ۱۴ سوره صافات و آیه ۳۲ سوره لقمان)
عمل زشت نفاق نیز کمتر از کفر در قرآن مورد نکوهش قرار نگرفته است: «دشمنان واقعی اینان هستند... چقدر از حق باز میگردند» (سوره منافقون آیه ۴)، «با آنهایی که حقیقت را انکار میکنند مجالست مکنید، خدا منافقان را با کافران در جهنم گرد خواهد آورد» (سوره نساء آیه ۱۴۰)، «البته منافقان را در جهنم پستترین جایگاه است...». (سوره نساء آیه ۱۴۵)
همینطور کسی که در تحقق حقایق بیتفاوت باشد در واقع حقیقت را کتمان میکند و چنین فردی در قرآن به کسی که «در دل گناهکار» است (سوره بقره آیه ۲۸۳)، و در سنت پیامبر به «اهریمن خاموش» توصیف میشود. بیان واقعیتهای شناختهشده و همکاری سازنده برای گسترش حقیقت اجزای بنیادی تکلیف اسلامی انجام امر به معروف و نهی از منکر محسوب میشوند. (سوره آلعمران آیه ۱۱۰)
کسی که اطلاعات و اخبار کذب در اختیار بگذارد یا نسبت به تهیه اطلاعات و اخبار درست بیتفاوت باشد در رواج دروغ و خباثت شریک است.
هر مومن به خدا در کل دوران حیات خود گواه و حامی حقیقت است: «... تا گواه بر حقیقت باشید و همه نیکی و درستی را از شما بیاموزند...» (سوره بقره آیه ۱۴۳)
طبق قرآن خود خداوند «حقیقت نهایی» است (سوره حج آیه ۶، و سوره فرقان آیه ۲۵)، و بر هر مومنی است که از حقیقت در همه اشکالش حمایت نماید تا همواره پابرجا بماند. از مسلمانان به عنوان یک امت خواسته شده که در تلاش خود برای پیشرفت با یکدیگر همکاری نمایند. بنابراین حق تشکیل اجتماعات برای تضمین تلاشهای اصلاحی در برابر حامیان قدرتمند انحراف و گژراهی از مسیر حقیقت و راستی امری اساسی محسوب میشود: «مردان و زنان مومن همه یاور و دوستدار یکدیگرند، به کار نیکو امر و از کار زشت نهی میکنند...» (سوره توبه آیه ۷۱)، «و باید از شما مسلمانان برخی خلق را به خیر و صلاح دعوت کنند و مردم را به نیکوکاری امر و از بدکاری نهی کنند...» (سوره آلعمران آیه ۱۰۴)، «و شما باید به یکدیگر در نیکوکاری و تقوا کمک کنید نه بر گناه و ستمکاری» (سوره مائده آیه ۲)، «که انسان همه در خسارت و زیان است، مگر آنان که ایمان آورده و نیکوکار شدند و یکدیگر را به درستی و راستی و پایداری سفارش کردند». (سوره عصر آیات ۲ و ۳)
تمامی مسلمانان –زن و مرد، حاکم و حکومتشونده- باید آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات را که برای همه مومنان هم ایجاد حق و هم تکلیف مینماید، استقرار بخشیده و نیک بدارند. قرآن به آنهایی که قدرت و اقتدار بر عهده آنها سپرده شده است فرمان میدهد که: «امانت را البته به صاحبش باز دهید و چون حاکم بین مردم شدید به عدالت داوری کنید...» (سوره نساء آیه ۵۸)
حاکمان مسئولند که امر به معروف و نهی از منکر نمایند. (سوره ۲۲ آیه ۴۱) مسئولیت آنها تنها به این امر محدود نمیشود که به مردم در قالب افراد یا گروهها اجازه حضور دهند، بلکه آنها باید باور عمومی صحیحی را بپرورند و نیز اطلاعات درست در اختیار مردم بگذارند. حاکمان نمیتوانند اعتبار خود را در میان مردم حفظ نمایند در صورتی که تنها آنچه که موجب تقویت موقعیتشان میشود را آشکار نمایند و آنچه که ممکن است موجب انتقاد از حاکمیتشان گردد را کتمان نمایند. اگر میتوان افراد را به خاطر انجام عمل اهریمنی کتمان حقیقت مقصر دانست، به طریق اولی حاکمان در این باره مقصرترند. چه اینکه مردم قدرت را به خاطر حفظ منافع عمومی به آنها واگذار نمودهاند، بعلاوه هم منابع اطلاعات در اختیار آنهاست و هم آنها قدرت و توانایی کسب اطلاعات را دارند. چگونه حاکمان مسلمان میتوانند مسئولیت خود در قبال مساله نهی از منکر را ادا نمایند، الا اینکه خود با بیان شجاعانه اشتباهاتشان الگویی در اختیار بگذارند؟ قرآن در این باره میفرماید: «چگونه شما که مردم را به نیکوکاری دستور میدهید خود را فراموش میکنید و حال آنکه کتاب خدا را میخوانید چرا اندیشه و تعقل نمیکنید». (سوره بقره آیه ۴۴)
حاکمان نباید با کتمان یا تحریف اطلاعات که منابع آنها را ممکن است در انحصار خود داشته باشند، از قدرت خود برای کتمان واقعیتها استفاده نمایند که این امر میتواند به شخصیت یا اقتدار آنها آسیب برساند. وظیفه آنها این است که آزادی دسترسی به اطلاعات را نیک بدارند، جریان آن را ممکن سازند، و هر گونه تلاش فردی برای کسب اطلاعات اساسی از منابع حکومتی را در چهارچوب محدودیتهای منطقی و امنیتی دولت، که آنها را نیز مردم باید ترسیم نمایند، تحمل کنند. حاکمان موظفند تمام واقعیتها را عیان ساخته و تمام شواهد لازم راجع به یک مسأله خاص را یا به ابتکار خود یا در پاسخ به یک تقاضا، حتی به ضرر منافعشان، در اختیار بگذارند: «و چون امری که باعث ایمنی یا ترس مسلمین است و باید پنهان داشت منتشر میسازند، در صورتی که اگر به رسول و صاحبان حکم رجوع میکردند همانا تدبیر کار، آنانکه که اهل بصیرتند میدانستند». (سوره نساء آیه ۸۳)
طبق تعالیم اسلام، مسلمانان نباید شهروندانی منفعل باشند، و حاکمان مسلمان نیز از قدرت مطلق برخوردار نیستند. در اصطلاح سیاسی، اسلام اقتدار نهادی و مبتنی بر قانون و نه شخصی را توصیه مینماید.
این محدودیتها بر حاکمان مسلمان همانند محدودیتهایی است که روسو آنها را به تفصیل به بحث میگذارد: در جوامع ابتدایی، اقتدار حاکم و حقوق و آزادیهای شهروندی با یکدیگر تداخل و تصادم ندارند. حقوق شهروندان با اقتدار حاکم تنها در جامعهای که به عنوان یک کل از مشارکت در اعمال قدرت سیاسی محروم است، در تعارض است. در چنین جامعهای تنها حاکمان از قدرت مطلق برخوردارند.
دولت اسلامی دولتی نهادی و مبتنی بر قانون اساسی است زیرا شریعت الهی، حقوق و تکالیف حکومتشوندگان و حاکمان را معین مینماید. حکمرانی اسلامی از طریق پیمان خلافت یا امامت یک واقعیت حقوقی و تاریخی است. قرآن تاکید میورزد که حاکمیت مطلق تنها از آن خداوند است، و هر کس که از سوی مومنان متولی قدرت میشود تنها تا زمانی که عدالت الهی را رعایت میکند و از رضایت مردم برخوردار است باید از او اطاعت نمود. از مسلمانان همواره انتظار نمیرود که پیرو باشند و اطاعت نمایند، چه اینکه مواردی از اختلاف و حتی برخورد دیدگاهها بین حاکمان و حکومتشوندگان ممکن است. طبق قرآن و سنت چنین اختلافاتی نه از طریق سیاست سرکوب، بلکه باید از طریق یک فرایند سیاسی و حقوقی مبتنی بر قانون اساسی حل و فصل گردد. (سوره آل عمران آیه ۱۵۹)
حاکمان نباید از قدرت خود در جهت کتمان حقایق از نظارت عمومی یا رسیدگی قضایی استفاده نمایند. چنین اصلی یادآور اصل حقوقی کلاسیک حکم احضار به دادگاه است. اصلی که زمانی که در قانون حکم احضار به دادگاه در سال ۱۶۷۹ در انگلستان رسمیت یافت به عنوان «سند بزرگ آزادی» تلقی گردید.
به موجب این قانون هر قدرتی که فردی را به هر دلیل بازداشت مینماید ملزم است فرد بازداشتشده را نزد قاضی ببرد، و توضیح دهد که فرد به چه دلیل بازداشت شده و رویههای اتخاذ شده در اثربخشی بازداشت را گزارش دهد. قاضی علاوه بر تصمیمگیری در خصوص اینکه چه اتهاماتی علیه فرد بازداشتشده وارد است باید همچنین روشن نماید که هر آسیبی که به او وارد گردیده است –از جمله مرگ- از جانب مامور تحویل نبوده است.
هیچ سوء استفاده از قدرت از جانب صاحبان اقتدار نباید تحمل گردد، و تمام شواهد مربوطه باید ارائه گردد. مسئولیت صاحبان قدرت برای فراهم نمودن اسناد مربوطه به طور کلی به استثنای موارد تعیین شده و مشروط نیز به تازگی از طریق مصوبات خاصی در ایالات متحده، کانادا و چند کشور دیگر مطرح شده است. (برای مثال نگاه کنید به (James Michael، The Politics of Secrecy
اسلام اصولاً به اینگونه تضمین آزادی دسترسی به اطلاعات دستور میدهد و لذا باید به طور مفصل آن را تدوین و تصدیق نمود. حقایق باید توسط هر کس که آنها را در اختیار دارد آشکار گردد و حاکمان اسلامی در این خصوص در مقایسه با افراد عادی از مسئولیت بیشتری برخوردارند، «در راه خدا به حقیقت گواهی دهید هر چند به ضرر خود شما باشد».
در عین حال اسلام نمیتواند واقعیتی را که قوانین امروز نیز آن را پذیرفتهاند نادیده بگیرد، و آن اینکه در برخی موارد آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات ممکن است به طور موقت یا به طور جزیی برای حفظ دیگر حقوق بشر یا منافع عمومی محدود گردد. الزامات امنیتی زندگی خصوصی و موجه به ویژه در زمان جنگ باید مورد ملاحظه قرار گیرد. طبق اصول حقوقی اسلام، در تحقق حق بیان دیدگاههای فرد، بین انتقاد از یک انسان عادی و کسی که مقامی دولتی به خصوص در سطح عالی در دست دارد، باید تمایز قائل شد. آزادی بیان در مورد اخیر نسبت به مورد قبلی گستره وسیعتری دارد، به خصوص با در نظر گرفتن فعالیتهای عمومی و نحوه رفتار در زندگی شخصی که ممکن است بر عملکرد قدرت عمومی تاثیر بگذارد. ارزشهای اخلاقی و اصول حقوقی اسلام که حوزه خصوصی را محترم میشمرند و تجسس یا هر گونه نقض حقوق فردی را منع میکنند، باید رعایت شوند. اتهام بیمبنا قابل تحمل نیست: «... هرگاه فاسقی خبری برای شما آورد تصدیق مکنید تا تحقیق کنید مبادا به سخنچینی فاسقی از روی نادانی به قومی رنجی رسانید و سخت پشیمان گردید». (سوره حجرات آیه ۶)
در شریعت، بهتان، تهمت و افترا یا هر نوع جرمی از این دست منع گردیده و مجازات دارد. با این حال حق دفاع از خود میتواند در این خصوص برخی موارد را توجیه نماید: «خدا دوست نمیدارد که کسی به گفتار زشت به عیب خلق صدا کند مگر آنکه ظلمی بدو رسیده باشد که خدا شنوا و داناست» (سوره نساء آیه ۱۴۸)، «و هر کس پس از ظلمی که بر او رفت برای انتقام یاری طلبد بر او هیچ گناه و مواخذهای نیست، تنها راه مواخذه بر آنهایی است که به مردم ظلم کنند و در زمین به ناحق شرارت انگیزند بر آنها عذاب دردناک است، و هر که بر ظلم کسی صبر کند عزم در امور الهی است». (سوره شورا آیات ۴۱، ۴۲ و ۴۳)
در بیان اندیشهها، احساسات و عواطف در قالب واژگان، تصویر، موسیقی، اجرا، یا موارد دیگر، انسان باید ارزشهای اسلام را رعایت نموده و آنها را باز نماید. سخنرانی، نوشته، کار هنری یا هر تجربه انسانی دیگر نمیتواند به هر نحو انحراف از ارزشهای اسلامی یا انجام آنچه که ممنوع است را توجیه نماید. هر بحثی که احتمالاً راجع به باورها و قوانین اسلام شکل میگیرد باید بیطرفی در آن لحاظ شود و از حمله، آشفتگی و خشم ناموجه و غیرمعقول پرهیز شود. همانگونه که قرآن هشدار میدهد، مشاجره با غیرمسلمانان ضرورتاً آنها را به دفاع از باورهای خود که از سوی اسلام مردود هستند یا ارائه دیدگاهایشان راجع به آنچه که به پیروی از آن دعوت میشوند، وا میدارد.
رعایت حق بیان و خردورزی در بازنمایی و استدلال برای چنین گفتگویی که باید در درون خطمشیهای روششناختی و اخلاقی به منظور مثمرثمر ساختن آن برای دو طرف عملی شود ضروری است. آنهایی که مسلمان به دنیا میآیند نباید از حق بحث مشابه راجع به ایمان خود در چهارچوب خطوطی مشابه محروم شوند.
تمام صاحبان قدرت و اقتدار باید حق بیان و دسترسی به اطلاعات را محترم بدارند: قوای مقننه، مجریه و قضاییه، داخلی و جهانی. یک دادگاه اسلامی ویژه برای حقوق بشر باید در هر یک از کشورهای اسلامی و در سطح جهانی تاسیس شود. دادگاهی ویژه با پیشینه تاریخی درخشان که به طور خاص به بیعدالتیهای صورتگرفته از سوی آنهایی که مناصب دولتی را در دست داشتند یا از حیث سیاسی یا اجتماعی متنفذ بودند میپرداخت، باید احیا گردد. مناقشات با حاکمان باید بر مبنای منابع شرعی برتر یعنی قرآن و سنت، حل و فصل گردند. (سوره نساء آیه ۵۹) هر گونه نقض حقوق بشر از سوی حاکمان یا هر گروه ظالمی باید متوقف شود. حمایت از حقوق بشر در اسلام باید جامعتر و موثرتر از آنچه که در جهان معاصر شناخته شده است، باشد. هر گونه آسیب اخلاقی که توسط صاحبان قدرت به افراد، گروهها یا کل جامعه وارد میشود، همچنین تخطی مادی باید مورد توجه قرار گیرد. «... و کدام حکم از حکم خدا برای اهل یقین نیکوتر خواهد بود؟» (سوره مائده آیه ۵۰)
نظرات